دوربين عكاسي

جمع آوري محتواي روز

۱۰ نكته براي گرفتن عكس هاي مستند گرم و صميمي كه من در تورهاي عكاسي ياد گرفتم


من در اين مقاله، درس هايي را كه در تورهاي عكاسي ياد گرفته ام، با شما به اشتراك خواهم گذاشت – نكاتي كه به پيشرفت شما در عكاسي مستند كمك مي كنند. نكته ها و ايده هاي اين آموزش عكاسي بيشتر مربوط به خلاقيت يك عكاس هستند تا جنبه تكنيكي عكاسي و مي توانند در خيلي از ژانر هاي عكاسي مورد استفاده قرار بگيرند.
تصور كنيد كه تقريبا دو هفته وقت را بدون هيچ گونه مداخله ديگري صرفا به مشاهدات بصري خود اختصاص داده ايد. تنها چيزي كه مهم است، بهبود عكاسي شماست. در طول هر تور، ما معمولا به يك نوع هماهنگي خاصي در گروه مي رسيم. تعاملات ما با يكديگر، اعتماد ما به مهارت هاي يكديگر و حساسيت ما نسبت به لحظه تعيين كننده افزايش مي يابد.
با گذشت زمان، وقتي كه به خانه برمي گرديم، طبيعتا اين چيزها كم كم محو مي شوند. به همين دليل است كه نوشتن درس هايي كه ياد گرفته ايم كليد تضمين ماندگاري آنهاست. ليست شخصي من حداقل ده برابر طولاني تر است، اما در اين مقاله من فقط به ۱۰ مورد از مهم ترين آنها اشاره خواهم كرد.
به خاطر داشته باشيد كه اين درس هايي كه من ياد گرفته ام در مورد خلاقيت هستند. اين ايده ها و ديدگاه ها بيشتر مربوط به خلاقيت يك عكاس هستند تا جنبه تكنيكي عكاسي.

 



 
يك داستان در تصاويرتان داشته باشيدخيلي از ما گاهي اوقات با هزاران تصوير به خانه برمي گرديم فقط براي اين كه متوجه شويم اكثر آنها فاقد هرگونه داستاني هستند و سازگاري بصري ندارند.
به همين دليل است كه يادگيري برقراري ارتباط با سوژه و ايجاد همدلي قبل از بالا بردن دوربين بر روي چشم، بخش بسيار مهمي از فرآيند عكاسي است.
بيشتر بياموزيد: داستان سرايي در عكاسي چيست و چگونه مي توانيد آن را بهبود بخشيد

 

 

رابطه بين سوژه و پس زمينهاين يكي از ناديده گرفته شده ترين تكنيك ها در عكاسي است، اما تفاوت بسيار زيادي در نتيجه نهايي ايجاد مي كند. ما به يك كادر تميز نياز داريم، بنابراين بايد در مورد اين كه سوژه خود را نسبت به تمام خطوط و فضاهاي پس زمينه در كجا قرار مي دهيم، بسيار دقيق باشيم. با اين حال، اگر واقعا توجه كنيم، استثنائاتي ممكن است بين سوژه و محيط اطرافش رخ دهد. اين امر مي تواند به نوعي رابطه غير قابل توصيف منجر شود كه عكس هاي شما را از اين هم فراتر مي برد.



 

در گذشته، من سالها با يك ايده اشتباه در ذهنم عكاسي مي كردم. من فكر مي كردم كه ثبت يك لحظه تعيين كننده قوي وابسته به سريع بودن است.
اما بعدا ديدگاه ديگري را كشف كردم. «اين مسئله وابسته به بودن در مكان و زمان درست نيست، بلكه وابسته به بودن در يك مكان به مدت كافي است تا لحظه مناسب شما را پيدا كند.»
به عبارت ديگر، برقراري ارتباط با خودِ دروني سوژه، تماشاي دقيق حالات او، پيش بيني رفتار و حركاتش، و فشار دادن دكمه شاتر در زمان اوج عمل او، ممكن است ما را به عكس متفاوت و بهتري برساند.
من فكر مي كنم كه تمام رفتارها به هر شكلي، دير يا زود يك «لحظه تعيين كننده» دارند. ما تنها با مشاهده دقيق مي توانيم آن حركات دست يا آن اقدامات ظريفي كه واقعا يك داستان مي گويند را به تصوير بكشيم.

 



يك قدم عقب برويدرابرت كاپا چند دهه قبل گفته بود: «اگر عكس شما به اندازه كافي خوب نيست، به اندازه كافي نزديك نيستيد». اين جمله ارزشمندي است كه به من كمك كرد تا به موقع از شر كمرويي خودم خلاص شوم و در بسياري از مواقع مرا خيلي به سوژه هايم نزديك كرد. اما اكنون، فكر مي كنم كه بايد به صورت موردي درباره آن قضاوت و تصميم گيري شود.
به نوعي، در دهه اخير، با وجود تمام تكنولوژي هاي موجود، و تمام صفحه نمايش هاي دوربين ها و سيستم هاي فوكوس سريع و دقيق، من فكر مي كنم كه ما بيش از حد نزديك شده ايم. يك پرتره فقط مربوط به ديدن جزئيات واضح و شارپ در چشم ها نيست؛ فقط وابسته به چين و چروك ها و نورپردازي رامبراند بر روي صورت سوژه نيست. گاهي اوقات، اين كه يك قدم عقب برويد و به خودتان اجازه ندهيد كه توسط سوژه وسوسه شويد، داستان شما را تقويت مي كند.
در دل عملي كه از آن عكس مي گيريد قرار بگيريدتفسيرهاي مختلفي مي توان از اين توصيه داشت و من واقعا فكر مي كنم كه جمله رابرت كاپا در بالا بيشتر از «نزديكي فيزيكي» با اين نكته ارتباط دارد.
فرض كنيد كه ما با سوژه اي ملاقات مي كنيم كه دارد با دست هايش كاري انجام مي دهد، در حالي كه صورت و چشم هايش رو به سمت همان جايي هستند كه دست هايش كار مي كنند.
به عنوان مثال در تور ما، اين كار اغلب مي تواند كار كردن در مزرعه، بريدن يونجه، نواختن فلوت يا حتي هم زدن غذا در يك ديگ باشد.
البته، شما با عكاسي از زواياي بيروني مختلف به صحنه نزديك مي شويد، اما يك زاويه وجود دارد كه معمولا عكاسان آن را فراموش مي كنند. پايين آوردن دوربينتان تا نزديك دست هاي سوژه و عكس گرفتن رو به سمت بالا در مقابل چشم هايش همان چيزي است كه من به آن «در دل عمل بودن» مي گويم.
راه ديگري نيز براي «بودن در دل عمل» وجود دارد. ما در تورمان، با گروه هايي از افراد ملاقات مي كنيم كه مشغول كارند، يا در خيابان در حال گپ زدن هستند، يا در روزهاي يكشنبه در حال بيرون آمدن از كليسا مي باشند، يا در بازار با يكديگر معاشرت مي كنند.
مشاهده اين گروه ها و عكاسي كانديد يا بي هوا از «بيرون» مي تواند شروع خوبي باشد. اكثر اوقات، يك پل ارتباطي باز مي شود و شما مي توانيد براي نوشيدن يك نوشيدني يا نگاه انداختن به چيزي كه آنها به آن افتخار مي كنند، به «داخل» دعوت شويد.
بسياري از ما احتمالا احساس خجالت، يا معذب بودن مي كنيم. اما اين فرصتي است كه بايد از آن استفاده كرد. بيرون آمدن از منطقه امنتان ممكن است شما را در موقعيت هاي غير منتظره اي قرار دهد كه اكثر اوقات به عكس هاي بهتري منجر مي شوند.
اكثر ما، زماني كه به «بودن در دل عمل» فكر مي كنيم، يك چيز بسيار پويا، قوي و پرانرژي را در ذهن تصور مي كنيم. سومين تفسير از اين توصيه كمي ظريف تر است. اين يكي نيز در مورد ارتباط برقرار كردن با روح افراد است. اگر ما وارد قلب آنها شويم، در واقع به دل «عمل» مي رويم. يك پرتره قوي بايد غافلگير كننده باشد. ما بايد افراد را در لحظه اي كه غرق در كار خود هستند غافلگير كرده و بخشي از عميق ترين افكار آنها را ثبت كنيم.
حتي اكنون بعد از برگزاري تورهاي زياد، من هنوز هم بايد به خودم يادآوري كنم كه صحنه نبايد مرا وسوسه كند. اين يكي از تله هايي است كه عكاسان اغلب اوقات در آن مي افتند.
مغز جذابيت صحنه را مي بيند، ما مي ترسيم كه آن لحظه محو شود و بدون فكر كردن شروع به عكس گرفتن مي كنيم.
اين اشتباه است. به جاي اين كه به صفحه نمايش نگاه كنيد و از آنچه به دست آورده ايد خوشحال شويد، سبايد تمركز كنيد. خودتان را وادار كنيد كه ارتباط خود را با صحنه حفظ كرده و تا وقتي كه آماده شود، بر روي آن كار كنيد.

 



 


افكار خود را بنويسيدما در تورهايمان شركت كنندگان را تشويق مي كنيم كه افكار خود را بنويسند. يك دفترچه يادداشت با خود به همراه داشته باشيد. من يكي دارم كه افكار و نقل قول هاي پنج سال گذشته خود را در آن نوشته ام و پر از توصيه هايي براي خودِ آينده ام است.
نوشتن همه چيزهاي مهم، تمام نقاط عطفي كه گذرانده ايد و تمام ايده هاي جديد به شما كمك خواهد كرد تا بهتر شويد. توصيه خودتان درست در لحظه اي كه بيش از همه به آن نياز داريد، از ذهن نيمه هشيارتان بيرون مي آيد.
علاوه بر اين، هنگامي كه شما امتياز بحث كردن در مورد عكس ها در طول يك وركشاپ عكاسي با افرادي كه شاهد همان صحنه بوده اند را داريد، ايده خوبي است كه همه چيز را بنويسيد. من فكر مي كنم كه اين يكي از غني ترين تجربياتي است كه مي توانيد داشته باشيد، چون به ديدگاه هاي مختلف در مورد يك صحنه يكسان دسترسي خواهيد داشت.
نظرات افراد ديگر مي تواند ديدگاه شما را كامل كرده و شيوه تفكر يا ديدن شما را در آينده تقويت كند. بنابراين در طول يك تور، به دنبال گرفتن بازخورد باشيد. هر جا احساس مي كنيد عزت نفستان آسيب مي بيند خودكار خود را بيرون آوريد، چون اين بهترين لحظه براي نوشتن يك درس است.با خودتان و عكاسيتان روراست باشيدبراي من سالها طول كشيد تا بفهمم كه داشتم عكس هاي يك نفر ديگر را مي گرفتم. حتي اكنون هم گاهي اوقات بدون اين كه متوجه شوم كه دارم از برخي از تركيب بندي هاي اساتيد بزرگ تقليد مي كنم، عكس مي گيرم.
بعضي اوقات، در مورد تعداد لايك هايي كه در رسانه هاي اجتماعي دريافت مي كنم حساس مي شوم. در واقع، شناختن خودتان، عكس گرفتن از اعماق وجودتان، و عكاسي فقط براي كسب رضايت خودتان، چيزي است كه اهميت دارد.
صبور باشيد، و پوست پياز را بكنيدبسياري از بهترين فرصت هاي عكاسي در اولين برخورد شما با سوژه يا محلي كه از آن بازديد مي كنيد، به وجود نمي آيند. من در طول تورهايمان ياد گرفته ام كه بارها و بارها بازديد از مكان ها و افراد يكسان، مرا بيشتر به عميق داستان آنها مي برد.
نگرش واضح «من دوباره اينجا هستم، هيچ چيزي بهتر از دفعه قبل نمي تواند اتفاق بيفتد» تنها شما را به بن بست مي رساند. در عوض سعي كنيد تا نگاه تازه اي به صحنه داشته باشيد، شور و شوق خود را زنده نگه داريد و آماده باشيد. يك پياز را لايه به لايه پوست بكنيد تا بيشتر و بيشتر به عمق آن برسيد. زندگي هيچ وقت خسته كننده نيست، مگر اين كه ما تصميم بگيريم آن را اينطور ببينيم.
لنزهاي كمتر، تجهيزات سادهمن معمولا سعي مي كنم از بحث هاي تكنيكي فاصله بگيرم، چون به نظر من خسته كننده هستند و ما را از آنچه كه واقعا اهميت دارد دور مي كنند. با اين حال، يك مورد وجود دارد كه من با آن دست و پنجه نرم كرده ام و فكر مي كنم اكنون به مسير درست نزديكتر شده ام. چند سال پيش، من نمي خواستم كار عكاسي را شروع كنم، مگر اين كه تمام لنزهاي پرايم و زوم ۱۴-۲۴mm، ۲۴-۷۰mm، ۷۰-۲۰۰mm، همه با ديافراگم f/2.8 را داشته باشم.
من مي خواستم بتوانم تمام زوايا را پوشش دهم، تا به هر ايده ممكني كه مي توانستم داشته باشم پاسخ دهم. آن زمان، من متوجه نشده بودم كه داشتن تمام اين گزينه ها خلاقيت شما را محدود مي كند. در حال حاضر من فقط از لنز ۲۴-۷۰mm استفاده مي كنم و همين لنز تقريبا براي اكثر موقعيت هاي عكاسي من كافي است. ايده پشت آن اين است كه تمام حواس خود را با يك فاصله كانوني خاص تطبيق دهيد، تا بتوانيد عمق يك موقعيت را «ببينيد»، به جاي اين كه انتخاب هاي مختلف حواستان را پرت كنند.
رهبر تور ما، جيكوب، حتي با كمتر از اين عكس مي گيرد، و اغلب تنها از يك دوربين Panasonic Lumix GX8 با يك لنز پرايم ۱۵mm استفاده مي كند. اين رويكرد استفاده از تك لنز و دوربين به شما ياد مي دهد كه جهان را از طريق محدوديت هاي تجهيزات خود ببينيد و خلاقانه خود را با آن تطبيق دهيد.

 



 


من فكر مي كنم كه درس هاي عكاسي بي پايان اند و در نقطه اي از زندگي، آنها ديگر فقط مربوط به عكاسي نيستند و تبديل به آموزه هايي براي زندگي مي شوند.
كدام نكته يا نكته ها از اين آموزش را مفيد تر يافتيد؟ لطفا ديدگاه خود درباره اين آموزش عكاسي را با ما به اشتراك بگذاريد.

 

 

منبع : لنزك